سیاه در کنار سفید، دور در کنار نزدیک،شب در کنار روز نگاه کن: هزار نقطه تاریک است و در دل یک شب، هزار ذره نور، و در این قصه حکمتی هست که جسنجو باید،اما. اما روز تازه ای هست که باید دید باز روزی نو در راه است و تو باید که مسلح باشی، با عشق، اندیشه، ایمان، شادی سهم ما از میلیارد ها سال حیات و حرکت، ذره بسیار ناچیزی است، این سهم را چه کسی به تو حق داد که با خستگی و پیری روح، با بلاتکلیفی، با کسالت، با دودلی، به تباهی بکشی؟ پ.ن.
زندگی را پُرِ پُر باید کرد، پُرِ پُر پُرِ پُرِ پُرِ پُر پ.ن. انسان احتمالا سخت ترین و قوی ترین و احمق ترین موجود است، از این رو طبیعت با "عشق" او را مجبور به انجام برخی کارها میکند. عشق یک نیروی درونی با قدرت بینهایت است که بخش عمده ای از آن با حاذبه جنس_ی پر شده. گول زننده و گمراه کننده، استوار کننده و همراه کننده، غیرقابل تعریف ولی قابل لمس و تجربه عینی، با وسعت همه گیر فارغ از نژاد و زبان و مرز و جنس و سواد.
گرچه بدنامی ما شهره به هر برزن و ت زخم دلدار و دل ما سخن سنگ و صبوست خرم آن زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست گشت هر گوشه چشم از غم دل دریایی پ.ن. این شعر از چند جهت خاصه که فقط یکیش رو میشه نوشت، این که پنج مصرع داره
عمر تو رفت در سفر با بد و نیک و خیر و شر چشمه کجاست تا که من آب کشم سبو سبو گفتمش ای رسول جان ای سبب نزول جان ز آنک تو خورده‌ای بده چند عتاب و گفت و گو گفت شراره‌ای از آن گر ببری سوی دهان حلق و دهان بسوزدت بانگ زنی گلو گلو لقمه هر خورنده را درخور او دهد خدا آنچ گلو بگیردت حرص مکن مجو مجو خامش باش و معتمد محرم راز نیک و بد آنک نیازمودیش راز مگو به پیش او پ. ن . روزگار دیگری بر من شروع شد
پا به پای آفتاب شب میشوم، شب میشوم تا تمام ستاره ها برایم بخوانند، تا ماه بچرخد در آسمان، و تا باد و باران آواز بخوانند برای زمین، پابه پای آفتاب شب میشوم، شب میشوم تا تمام غصه هایم آب شود،تمام دلتنگی هایم فرو بریزند و تمام آسمان نجوا کند صدایم را، شب ها که میگذرد آسمان روشن میشود، دلم ستاره میشود، چشمم ماه و دستانم بادی که رویش هدیه میدهند. شب که میگذرد من هم تمام میشوم در خودم، در تنهاییم و نو میشوند ذرات وجودم تا دوباره آغاز کنند
تولد جمشید آبانه، خب معلومه خوشش می آد. راه می ره می گه دنیا یعنی محاسن پاییز. می گم خب چارتا مثال بزن از این محاسن. می گه دلبر لباس قشنگا رو از تو گنجه در می آره، پایین کمی ، بالا کت و کلفت، آدم حض می کنه! می گم اولن چشت رو در می آرما، دومن این که نصفش معایبه! حیف تابستون نبود همه ش ؟ یه چای می ریزه میذاره جلومون می گه حالا دلبر هیچی، شبا رو چی می گی؟ مگه تو خودت عاشق شبا نیستی؟ پاییز همه ش شب دیگه؟ نصف روز غروبه.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تی تی کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد دانلود بازیهای رایانه ای پارسی بروز ترین وبلاگ اجناس فوق العاده شرکت رستاک دکتر شهرام شهسوارانی Velvet dream انجام حسابداری، حسابرسی و امور مالیاتی در موسسه حساب جم بک لینک طبیعی